کد مطلب:152370 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175

شفای مریض ارمنی، به خاطر ادب نسبت به صاحب تاسوعا
محقق عالی مقام، حجة الاسلام والمسلمین شیخ علی ابوالحسنی (منذر) این قضیه را نقل كرده اند:


پدرم، مرحوم ابوالحسنی، نقل كرد كه در زمان رژیم سابق، در یكی از بیمارستانهای تهران، شخصی ارمنی بستری بود كه گرفتار مرضی سخت بود و رنج بیماری، او را در شدت و تعب افكنده بود.

نیمه ی یكی از شبها - كه با شب تاسوعا مقارن بود - فرد مزبور یكی از پرستاران (به اصطلاح مسلمان اما لاابالی) بیمارستان را دید، كه با یك بطری عرق داخل اتاق وی آمده و نزدیك تخت او، روی زمین بساط عیش و نوش گسترده است!

شخص ارمنی، در اثر معاشرتی كه با جامعه ی اسلامی ایران داشت، نیك می دانست كه شرابخواری از دیدگاه اسلام كاری بس سخت و نكوهیده قلمداد می شود و علاوه بر آن، جماعت شیعیان شب و روز تاسوعا را متعلق به یكی از چهره های مقدس مذهبی خویش (حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام) می دانند و بسیار محترم می شمرند و حتی افراد بی بند و بار و سست ایمان نیز در چنین اوقاتی می كوشند كه از اعمال حرام و ناروا دوری جویند.

بنابراین، بیمار ارمنی، از كار زشت آن پرستار مسلمان! و شیعه! - شرابخواری، آن هم در چنان شبی - سخت به شگفت آمد و بی اختیار زبان به ملامت او گشود و گفت:

فلانی! من ارمنیم و مثل تو مسلمان نیستم كه حرمت چنین شبی را بر خود واجب شمارم. اما تو، ناسلامتی، ملمان هستی و این شب هم، در آئین شما شیعیان شبی مقدس تلقی می شود. شرمت نمی آید كه در برابر كسی چون من - كه دینی دیگر دارم - مقدسات مذهب خویش را زیر پا می گذاری و حرمت این شب را نگه نمی داری؟!

مع الأسف، این پند صادقانه، به جای آن «مسلمان شناسنامه ای» را به خود آورد و به توبه و تنبه وادارد، او را شدیدا خشمگین ساخت و واداشت كه هر چه از فحش و فضیحت در چنته دارد، نثار بیمار كند و بگوید: ساكت شو مردك ارمنی...


هذیان نگو... این فضولیها به تو نیامده است...!

شخص ارمنی، كه در آتش مرض می سوخت، از این كه می دید به خاطر یك تذكر صادقانه، این چنین مورد توهین و هتاكی قرار گرفته است، سخت غمگین و ناراحت شد و دلش شكست و در حالی كه قطرات اشك از گوشه های چشمش سرازیر بود، پتو یا شمد را بر سر كشید و خود را از چشم آن «ننگ مسلمانی» پنهان كرد و ساعتی بعد، خواب بر او مستولی شد...

عالمی بود و اوضاعی! در عالم خواب، به گونه ای شگفت (كه مرحوم پدرم آن را توضیح می داد، ولی مع الأسف جزئیات آن از خاطرم رفته است) به حضور سالار شهیدان علیه السلام و برادر گرامیش حضرت ابوالفضل علیه السلام رسید و آن بزرگوار، به پاس دفاع جانانه ای كه وی از حرمت تاسوعا و صاحب آن كرده و در این راه توهینها شنیده بود، او را مورد التفات و عنایتی خاص قرار داده و نوید شفا به وی داده بودند.

زمانی كه ارمنی مزبور از خواب بیدار شد، اثری از رنج و مرض در خود ندید و فردای آن روز نیز دكترها، پس از آزمونی دقیق، گواهی دادند كه بیمار به نحوی معجزه آسا بهبود یافته است!

ماجرای پند ارمنی به پرستار مزبور و پاسخ توهین بار وی و دل شكستگی ارمنی و تشرفش در خواب به محضر سالار شهیدان علیه السلام، و پرچمدار كربلا علیه السلام و خبر بهبودیش به دست آن بزرگواران، همچون بمبی در بیمارستان و محیط اطراف صدا كرد و نقل محفل مؤمنین گردید. از همین روی، پس از انتقال شخصی ارمنی به منزل، جمع كثیری از مسلمین محل، به هیئت اجتماع، روانه ی منزل او شدند تا ضمن عرض تبریك شفا، از همت وی در دفاع از ساحت آل الله علیهم السلام تشكر كنند.

پدرم، به اینجای داستان كه رسید، در حالی كه قطرات اشك از چشم وی و


مستمعان می ریخت، با لحنی سوزناك، آخرین پرده ی داستان را - كه حاوی «پیام» آن نیز هست - چنین نقل كرد:

زمانی كه مردم متدین در برابر خانه ی شخص ارمنی اجتماع كردند، او كه در كنار پنجره ی طبقه ی بالا ایستاده بود و از اظهار لطف آن جماعت تشكر می كرد؛ ناگهان سخنی گفت كه انبوه جمعیت را غرق در ضجه و ناله كرد. او فریاد كشید:

ما ارمنیها، اگر دنیامان، چنانكه باید، آباد و روبراه نیست و در زندگی با هزار و یك مشكل روبرو هستیم، عجبی نیست. عجب از شما مسلمانها و شیعه هاست كه چنین پیشوایان كریم و آقا و بزرگواری دارید و در عین حال در مشكلات دست و پا می زنید؟! مسلمانها، چرا شفای دردهایتان را از این بزرگواران نمی گیرید؟! [1] .


[1] چهره ي درخشان، ج 1، ص 527.